! در جمع به دنبالِ تنهایی !

! در جمع به دنبالِ تنهایی !

! در جمع به دنبالِ تنهایی !

به سُراغِ مَن اگر می آید !
نَرم وُ آهسته بیایید...
مبادا که ترک بردارد چینیِ نازُکِ تنهاییِ من !

" سهراب سپهری "

محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندها

بارون تمومی نداره !

خندت نمیومد
ولی به زور میخندیدی
از همون لبخندای همیشگی ، مصنوعی !
از بین جمع انعکاس نورو توو اشک چشمات دیدم
بغضتو قورت دادی ، دیدم !
شبایی که تا صبح بیداری بیشتر از هر وقت دیگه ای دلت میگیره .
موقع خداحافظی دستای سردتو که گرفتم ، فهمیدم... 
دوباره نگات کردم
دور از چشم همه
اومدم آروم درِ گوشِت گفتم
  - خوبی داداش ! 
مکث کردی
یه لبخند از همون لبخندای همیشگی زدی و گفتی :
- آره ، خوبم داداش =)
میدونم دروغه
ولی دگه اصرار نمیکنم
چون میدونم از اصرار بدت میاد
میدونم دلت با حرف خالی نمیشه ولی خب منم دلم با دیدن این حال تو آروم نمیشه !
داشتیم به نیمه شب نزدیک میشدیم !
خدافظیا تموم شده بود
هرکی رفت سمت مسیر خودش
تو اما نه !
از توو ماشین دیدم که به سمت خونه نمیری ! 
تصمیم گرفتم تعقیبت کنم
ببینم کجا میخوای بری
نزدیک یک ساعت و نیم پشت سرت اومدم
یه جای دنج
یه جای بلندتر از سطح شهر
دور از شلوغی و ازدحام و نور
نشستی رو یه سنگ تقریبا بزرگ .
دیدم این صحنه رو
اما تصمیم گرفتم نیام جلو
ترسیدم شاید دوباره حرفاتو ، اشکاتو سرکوب کنی .
اون شب دیدم
که  تو !
تا خودِ صبح حرفاتو برای خدا میباری ! 
اما خالی نمیشی !
با حرفهای تو آسمون هم گریش میگیره
حالا خدا برات میباره !
ولی بارون ! تمومی نداره...

=)

"rvn"

  • Arvin .

نظرات  (۲)

قشنگ بود :)))

پاسخ:
ممنون 
  • نویسنده آشنا
  • چقدر سنگین بود, ولی حقیقت محض

    جدا از متن بالا، بعضی چیزا رو نباید به هر کسی گفت، که اگر بگیم جز پشیمونی چیز دیگه ای در انتظارمون نیست.

    قشنگ بود 🌹 ممنون:)

    پاسخ:
    مچکرم 🌹🌹
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی