! در جمع به دنبالِ تنهایی !

! در جمع به دنبالِ تنهایی !

! در جمع به دنبالِ تنهایی !

به سُراغِ مَن اگر می آید !
نَرم وُ آهسته بیایید...
مبادا که ترک بردارد چینیِ نازُکِ تنهاییِ من !

" سهراب سپهری "

محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندها

کاغذ خط‌خطی !

دست ب قلم شد تا تقدیر او را روی کاغذ بنویسد.

چندی گذشت اما قلمش تکان نمی‌خورد !

در این اندیشه بودیم که قطعا در فکرِ تقدیری زیباست.

در همین حین ناگهان قلم را به سرعت ، رفت و برگشت روی کاغذ تکان داد و ما حیرت زده و مشتاق و کنجکاو در انتظار نتیجه نشسته بودیم.

پس از مدتِ کوتاهی کاغذ را به دستش داد و با چشمانی پر از ذوق به آن نگاه کرد اما برق از چشمانش رفت ، لبخندش محو شد و بی‌آنکه چیزی بگوید یا واکنشی نشان دهد به کاغذ خیره شده بود.

همگی گیج و مبهوت به او نگاه می‌کردیم.

چشمانش بغض آلود ، ابروها در هم دندان‌ها به هم فشرده... هیچکس جرئت کلام کردن نداشت.

چیزی نگذشت کاغذ از دستش به زمین افتاد و رفت .

و آنچه روی زمین بود چیزی جز کاغذِ خط‌خطی شده‌ی تمام سیاهی بیش نبود !

 

"rvn"

  • Arvin .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی