تو رفتی از آغوش من دور شدی من اما با بارون هم آغوش شدم منی که برای رسیدن به تو با کلِ دنیا غریبه شدم تو رفتی و جایِ تو رو پر کرد سکوتی که اسمت رو فریاد میزد قلمی که بعد تو ، روی دیوارها نقشِ چشمهات رو حد میزد برای یه بار دیگه دیدنت تموم دیوارها شدن قبله گاه گیتار و من و سیگار و خدا تا ابد میمونیم چشم به راه میدونم هنوزم یه جایِ کوچیک تَه قلبت اون کنج مالِ منه همونجایی که هیچ کسی جز خودم نمیتونه قفلش رو بشکنه شاید روزی برگردی پیش من شاید نه ، کنارش حالت بهتره شاید روزی قلبت سهمم بشه چقدر این شایدها مبهمه...

شاید =)

"rvn"